صفحهاصلي | تازهها | اخبار | مقالات و سخنرانيها | عكس | تريبون آزاد | كتابچة ميهمانان | بانكاطلاعاتي | نظرخواهي |
(Who is He?) او كيست؟ |
توجه
فايل مطالب مربوط به اين قسمت هنوز آماده نشدهاست و سعي ميشود در اسرع وقت آماده شده و به اين قسمت اضافه شود. تا آمادهشدن متن، موقتا قسمتي از مقدمه كتاب تعاليم ساتيا ساي بابا در اين قسمت قراردادهميشود
براي اينكه اين متن به خوبي ديدهشود لازم است ابتدا با كليد راست ماوس، كليك كرده و سپس به ترتيب موارد زير را از منوي ظاهرشده انتخاب كنيد |
|
در غير اين صورت مواردي مانند پرانتز، گيومه و نقطه به خوبي ديدهنخواهندشد |
Encoding - Right to Left |
مقدمة مترجم
كساني كه با شخصيت و زندگي ساتياسايبابا آشنا هستند گذشته از همة تحسينها و تقبيحهايي كه نسبت به وي صورت گرفتهاست، بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه او «موضوع قابل بحث»ي است و به سادگي نميتوان وي را ناديده انگاشت. معمولاً ما در برخورد با موضوعات جديد كه بسيار دور از سابقة ذهني، عادات، تجربه و دانش ما هستند بسيار سريع و ساده آنها را رد ميكنيم، بدون اينكه حتي چند دقيقه هم به آنها انديشيدهباشيم يا حتي به ذهنمان اجازه دادهباشيم كه كوچكترين احتمالي براي درستي آنها در نظر بگيرد. به عنوان مثال ديدهشدهاست كسي كه سالها در طريقت يكي از فرقههاي دراويش، طي طريق كرده، نسبت به اين موضوع ناراحت است كه چرا مردم بدون بررسي و عميقشدن در مسئله، به راحتي همة دراويش را با گفتن جملاتي مانند اينكه «اينها كه جز رقصيدن و آوازخواندن كار ديگري نميدانند» رد ميكنند و نميانديشند طريقتي كه نسلها، مردمان بسياري را به خود مشغول كردهاست، شايد حرف كوچكي براي گفتن داشتهباشد و شايد در پس آن، فلسفهاي هر چند مختصر، نهفتهباشد. اما ممكن است خود او در برابر يك مرتاض هندي يا يك جادوگر سرخپوست يا يك فيلسوف ديني و يا در برابر يك دين ديگر مانند مسيحيت، به همين صورت برخورد كند. واقعيت اينست كه ممكن است ما نيز جزو اين دسته از انسانها باشيم.
بررسي اديان و عقايد متفاوت موجود در جهان، دستكم اين حسن را دارد كه ديد ما را نسبت به دين و عقيدة خودمان بازتر ميكند و زواياي بيشتري از دين ما را برايمان روشن ميسازد.
موضوع مورد بحث اين كتاب نيز از اين دست است و به نظر ميرسد افكار و پيام اين شخصيت، ارزش مطالعه را دارد. شايد كسي پس از آشنايي كامل با زندگي و پيام او، به اين نتيجه برسد كه او تنها يك عارف مانند عرفاي ديگر است يا اينكه او تنها انساني با قدرتهاي فوقانساني است و يا اينكه تنها يك معلم يا يك استاد طريقت معرفت و يا يك واعظ روحاني است اما مريدانش در او تجلي الهي ميبينند.
البته براي آشنايي كامل با شخصيت و پيام او به هيچ وجه نميتوان اين كتاب را كافي دانست چرا كه اين كتاب، تنها براي آشنايي كلي با اين موضوع نگاشتهشدهاست. بههرحال ميتوان گفت كه اين موضوع ارزش مطالعه و بررسي را داراست زيرا زندگي ميليونها نفر در سراسر جهان از تحصيلكرده تا عامي و از غني تا فقير بر اثر آشنايي با او كاملاً تغيير كردهاست، در مراسم دعايي كه با حضور او انجام ميشود مسلمانان، مسيحيان، يهوديان، زرتشتيان، هندوان و پيروان مذاهب ديگر، همه در كنار هم ميايستند.
به هيچ وجه نميتوان او را واضع دين جديدي دانست، او خود نيز، چنين ادعايي ندارد. در واقع، او هيچ حرف تازهاي را در اين عصر، بيان نكردهاست. آنچه او ميگويد در كتابهاي مقدس اديان مختلف (از جمله قرآن) آمده و قبلاً بوسيلة پيامبران مختلف گفتهشدهاست. وي ميگويد كه براي احياي تعاليم كتابهاي مقدس كه اكنون بر زمين گذاشتهشدهاند به ميان انسانها آمدهاست. او بدون توجه به مليت، مذهب و مقام اجتماعي انسانها، همة آنها را به سوي خداي يكتا ميخواند. او همگان را تشويق به عملكردن كامل به دستورات دين خودشان ميكند، او ميگويد:
“من براي ازبينبردن يا تضعيف هيچ ديني نيامدهام بلكه براي اين آمدهام تا اعتقاد هر كس را در دينش محكمتر كنم، به گونهاي كه يك مسيحي به يك مسيحي بهتر، يك مسلمان به يك مسلمان بهتر و يك هندو به يك هندوي بهتر تبديل شود. من آمدهام تا راه باستاني به سوي خداوند را احياء كنم”
براي كساني كه با شخصيت او به اندازة كافي آشنايي ندارند و به صورت نازيبا و موهاي مجعد و غريب او توجه ميكنند، باور اين موضوع مشكل است كه بسياري در سراسر عالم، به او به اندازة فرزند و به اندازة مادر و پدر خود، عشق ميورزند.
معجزات او بيشمار است، اين معجزات را ميتوان از خلق اشياء مختلف گرفته تا زندهكردن مرده و ظهور در اقصينقاط عالم برشمرد و معمولاً نيز اغلب مريدانش بر اين وجه از زندگي او (يعني معجزات) بيش از حد تأكيد ميكنند و اين جنبه برايشان بيش از حد بزرگ مينمايد، اما همة اينها از نظر خود او چيزي نيستند و خود ميگويد كه بزرگترين معجزة او، عشق اوست، عشقي كه انسانها را به سوي او جذب ميكند و هر كسي را از راه خاص خود به اين وادي ميكشاند.
شايد در نظر اول عجيب باشد كه چرا پيروان دينهاي مختلفي مانند اسلام، مسيحيت، دين زرتشت و هندو كه به ظاهر كاملاً متضاد هم هستند، همگي در عين مؤمنبودن به دين خود، به او و تعاليمش، ايمان دارند. چگونه است كه برخي از هندوها او را تجسم كريشنايِخدا ميدانند و مسيحيان در او نور مسيح را ميبينند و مسلمانان، زادروز پيامبر اسلام را در حضور او جشن ميگيرند؟. اما نگاه او به دينها از نوع ديگريست:
“انگيزة شكلگيري و گسترش همة اين دينهاي مختلف يكي بودهاست”.
“هر مذهبي، خدا را در محدودة تعيينشدة خود تعريف كرده و ادعا ميكند كه خدا را شناختهاست. چنانكه آن هفت مرد كور از يك فيل به عنوان بالش، پروانه، ريسمان و ديوار صحبت ميكردند، زيرا جز قسمتي از آن را لمس نكردهبودند و نميتوانستند كل حيوان را درك كنند، مذاهب نيز تنها از يك قسمت صحبت ميكنند و ميگويند كه آنچه ديدهاند تمام داستان بودهاست”.
او به هيچ كس توصيه نكردهاست كه از دين خود دست بكشد بلكه برعكس، تأكيد كردهاست كه همگان بايد به دستورات دين خود عمل كنند و عقيده دارد كه بشر با پيمودن هر كدام از اين راهها به خدا ميرسد و وقتي كسي طبيعتاً با يك دين خاص و راه توصيهشدة آن سازگاري بيشتري دارد، ضرورتي ندارد از آن راه دست بكشد.
شايد مفاهيمي كه در فلسفة او بكار بردهشده، در نظر اول براي ما كمي عجيب بنظر برسد، از جملة اين مفاهيم ميتوان به تجسم خدا به صورت يك انسان در روي زمين (آواتار)، وجود زندگيهاي متعدد براي انسانها (به عبارت ديگر، تولدها و مرگهاي متوالي كه در فرهنگ عرفاني ما به آن تناسخ ميگويند)، وجود خدا در همة موجودات و خوببودن همة اديان اشاره كرد. بحث پيرامون هر يك از اين موضوعات، نياز به تسلط در حوزة علوم ديني و فلسفه دارد كه از توان مترجم خارج است اما بايد به اين نكته اشاره كرد كه اين مفاهيم، گرچه براي بيشتر مردم كشورمان، غريبند اما قرنهاست كه در فرهنگ ما و در اين مرز و بوم وجود دارند و براي بسياري از ايرانيان، مفاهيمي كاملاً شناختهشده هستند.
مثلاً مسئلة وجود خدا در همة موجودات (از جمله انسان و حيوان)، موضوعيست كه عرفاي بزرگ اسلامي، صوفيها، دراويش كنوني و … از آن با نام وحدت وجود ياد كرده و همگي به آن معتقد بوده و براي آن، دلايل عقلي، فلسفي و شهودي دارند. يا مسئلة تناسخ، چيزيست كه عرفاي اسلامي كشورمان چه در قرنهاي گذشته و چه در حال حاضر، باز هم بر اساس دلايل شهودي و فلسفي و حتي دلايل نقلي به آن معتقد هستند و اين موضوع، مبناي طريقت عرفاني آنان را تشكيل ميدهد، ايشان حتي در اثبات مسئلة تناسخ به آيات قرآن نيز استناد ميكنند. البته بسياري از علماي ديني كشورمان نيز با دلايل فلسفي و نقلي، تناسخ را رد ميكنند.
اساساً اينگونه مسائل، مختص كشورهايي مانند ايران و هند و يا ويژة دينهايي مانند اسلام، هندو و يا دين زرتشت نيست و اين مفاهيم در طول تاريخ در تمام نقاط دنيا شناختهشده بوده و بسياري به آن عقيده دارند. به عنوان شاهدي بر اين مثال ميتوان به كتابهايي كه در چند سال اخير از عرفان سرخپوستي در كشورمان ترجمه و چاپ شده، اشاره كرد. حتي برخي از دانشمندان مسيحي عقيده دارند كه مسئلة تناسخ در انجيل نيز وجود داشته اما سالياني پس از متمركزشدن حوزة ديني در روم، شوراي مركزي كليسا اين مفهوم را از انجيلها حذف كرد تا اين ايده به دستاويزي براي سوءاستفادة گناهكاران تبديل نشود. به عنوان نمونهاي از اين تفكرها در آيين مسيحيت ميتوان به كتاب «در آغوش نور» كه به زبان فارسي ترجمه شده و حتي تاكنون در كشورمان به چاپ يازدهم نيز رسيده، رجوع كرد.
به هر حال، غرض از اين نوشتار، تأييد يا استدلال درستي اين عقايد نيست و تنها قصد اينست كه نشان دادهشود اين مفاهيم گرچه براي اكثر مردم كشورمان، ناآشناست اما در واقع، نسلهاست كه در ميان انديشمندان و عرفاي كشورمان وجود دارد و آنها هيچ تناقضي بين دين خود (اسلام) با اين انديشهها نميبينند و ميتوان گفت كه بسياري از آنها ميتوانند بدون شگفتي و غرابت اوليه به تحليل و تشخيص درستي و نادرستي اين ايدة جديد بپردازند.
![]() |
بار مراجعه شدهاست |
|
به اين صفحه از تاريخ 26 بهمن 1379 |
![]() |