براي اينكه اين متن به خوبي ديده‏شود لازم است ابتدا با كليد راست ماوس، كليك كرده و سپس به ترتيب موارد زير را از منوي ظاهرشده انتخاب كنيد

در غير اين صورت مواردي مانند پرانتز، گيومه و نقطه به خوبي ديده‏نخواهندشد

Encoding - Right to Left

اين بخش، پيوست ج از كتاب تعاليم ساتياساي‏بابا مي‏باشد


(Prema Sai Baba) پِرِما ساي بابا

با وجود اينكه ساتيا ساي بابا اولين بار در ششم ماه جولاي سال 1963 بطور عمومي در سخنراني‏اش اعلام كرد كه بار ديگر در قرن بيست و يكم در ايالت كارناتاكا (ميسوره) متولد خواهدشد، اما چند سال قبل از آن، هنگامي كه هنوز در معبد قديمي روستاي پوتاپارتي (معبد پاتا) زندگي مي‏كرد نيز اين موضوع را به چند زن روستايي گفته‏بود يكي از مريدان او از ايالت آندراپرادش به نام خانم سوجاتا مي‏گويد:

«روزي قبل از آغاز مراسم دعا (باجان)، زناني كه در آنجا حاضر بودند به صحبت مشغول بودند و يكي از آنان گفت برخي فكر مي‏كنند كه بابا دارد آنها را بازي مي‏دهد و در واقع، باباي ديگري در روستاي شردي وجود داشت كه داراي قدرتهاي فوق‏انساني بود. ناگهان صداي سوآمي شنيده‏شد كه گفت “باباي ديگري ظهور خواهدكرد”. بعدها او براي مادرم يك گردن‏آويز خلق كرد كه روي آن عكسي از هر سه بابا حك شده‏بود. اين گردن‏آويز هنوز در خانة مادرم نگهداري مي‏شود».

از آن زمان، بابا گاهي اطلاعاتي در بارة پرما ساي بابا به مريدان نزديكش مي‏داد. در اين فصل سعي شده‏است كه همة اين اطلاعات جمع‏آوري شود. بابا در اين سخنان، طرحي از زندگي پرما ساي بابا را به دست داده‏است. وي انگشترها، گردن‏آويزها و اشياء ديگري خلق كرده‏است كه عكس پرما ساي بابا روي آنها قرار دارد و آنها را به برخي از مريدان نزديكش مانند مادرِ خانم سوجاتا و آقاي هيسلوپ داده‏است.

وي گفته‏است كه پرما ساي بابا تقريباً هشت سال پس از درگذشت او (ساتيا ساي بابا) و به عبارت ديگر در حدود سال 2030 ميلادي در روستاي گوناپارتي كه در ساحل رودخانه كااُوري در بخش ماندايا از ايالت كارناتاكا واقع است متولد خواهدشد.

پدر و مادر او انسانهايي بسيار ديندار و خدايي خواهندبود. در پراشانتي نيلايام شنيده‏شده كه بابا گفته‏است مرحوم پروفسور كاستوري كه يكي از مريدان بسيار نزديك و قديمي بابا و نويسندة رسمي زندگينامة بابا و بنيانگذار مجلة ساناتانا ساراتي و همچنين يك دانشمند بسيار فهيم بود، مجدداً به صورت مادر پرما ساي بابا متولد خواهدشد. كسي كه بعدها پدر پرما ساي بابا خواهدبود، هم‏اكنون متولد شده‏است. خودِ ساتيا ساي بابا روزي به دانشجويان دانشكده‏اش در برينداوان (وايتفيلد) گفت كه «امروز بسيار خوشحالم زيرا پدر پرما ساي بابا، همين امروز متولد شد».

پرما ساي بابا موهاي بلندي خواهدداشت كه از سرش به شانه‏هايش خواهدريخت. او بر گونة خود سبيل خواهدداشت اما مانند ساتيا ساي بابا، تاجي از مو بر سر خود نخواهدداشت. وي لاغر و بلند بوده و صورتش بسيار آرام خواهدبود. او آرامش و الوهيت را به محيط اطراف خود مي‏پراكند. بابا براي آقاي هيسلوپ، انگشتري خلق كرد كه روي آن، تصوير پرما ساي بابا بود. آقاي هيسلوپ در اين باره نوشته‏است: «رنگ آن انگشتر، نقره‏اي بود . . . آن سنگ، يك برجسته‏كاري جواهر از پرما ساي بابا بود كه او را از نيمرخ نشان مي‏داد. بيني او كاملاً مشخص بوده و به نظر مي‏رسيد بيني‏اش كمي به طرف چشم چپ، قوس دارد. موهاي سرش به شانه مي‏رسيد و بر صورتش سبيل و ريش وجود داشت. اين سر روي يك گل نيلوفر آبي قرار داشت و به نظر مي‏رسيد كه از آن گل بيرون آمده‏است. سيماي او آرام و باعظمت بود”. بابا گفت: “او اكنون در فرآيند تولد است و به اين دليل نمي‏توانم چيز بيشتري از او را نشان دهم. اين اولين باريست كه او به جهان نشان داده‏شده‏است”. من در روز بيست و ششم ماه مي سال 1992، شخصاً آن انگشتر را در وايتفيلد در انگشت آقاي هيسلوپ ديدم.

يك بانوي اهل دهلي نو كه مريد باباست و بارها از او پيامهاي الهي دريافت كرده‏است در سال 1992 به نگارنده گفت كه بر اساس پيامهايي كه بابا به او داده‏است، پرما ساي بابا، قدبلند و خوش‏سيما بوده و رنگ پوست او نسبتاً روشن خواهدبود. او در موسسة آموزش عالي ساتياساي در پراشانتي نيلايام تحصيل خواهدكرد، او با يك بانوي بسيار متدين ازدواج كرده و يك فرزند خواهدداشت. فرزند او پسري بسيار فهميده و ديندار خواهدبود. گفته‏مي‏شود تعدادي از زنان بسيار پاك كه از نظر روحي، پيشرفته هستند هم‏اكنون در حال دعا و عبادتند تا با لطف خدا يكي از آنان در زندگي بعد به عنوان همسر پرما ساي بابا به دنيا بيايد. چنين پيامهايي كه در دفترچة خاطرات او نوشته‏شده‏بود در سال 1992 به نگارنده نشان داده‏شد. تنها آينده نشان خواهدداد كه اين پيشگوييها تا چه حد، معتبر هستند.

كپي دو تصويري كه بابا از پرما ساي بابا خلق كرده‏ و به برخي از مريدانش داده‏بود نهايتاً در شصتمين سال تولدش به بازارهاي پراشانتي نيلايام راه يافت. اين تصاوير، صورت او را در سالهاي بعدتر نشان مي‏دهند كه شبيه مسيح بوده و در دست خود عصايي دارد.

خانم ساروجيني پالانيوِلو در كتابش با نام «معجزات و روحانيت ساتياساي» (جلد يكم) آورده‏است كه اولين تصوير پرما ساي بابا توسط يك بانوي هنرمند آفريقايي رسم شد، وي اين تابلوي نقاشي را بر اساس يك سلسله از خوابهايي رسم كرد كه در آنها ساتيا ساي بابا به صورت مدل زندة پرما ساي بابا ظاهر مي‏شد، هنگامي كه اين نقاشي كامل شد، روي آن ويبوتي ظاهر شد. در نوامبر سال 1986، يك مريد تايلندي بابا، عكسي از اين تابلوي نقاشي را به يكي از كاركنان افتخاري پراشانتي نيلايام به نام سرينيواسان كه اهل تريچي مي‏باشد نشان داد. او نيز فوراً آن را به آقاي هيسلوپ داد تا با نيمرخي كه روي انگشتر اوست مقايسه كند، «شكل كامل پرما ساي بابا كه روي انگشتر بود و كپي تصويري كه آن مريد آورده‏بود كاملاً مشابه بودند. به اين ترتيب، اين واقعه درستي اين تصوير را تأييد كرد».

پرما ساي بابا معبد جداگانه‏اي احداث خوهدكرد كه در آن، يك معبد بزرگ شيوا به همراه مجسمه‏هاي خدايان ديگر وجود خواهدداشت. پرما ساي بابا مجموعة پراشانتي نيلايام را از ساتيا ساي بابا به ارث نخواهدبرد اما وظيفة بزرگ ارتقاي روحي بشريت را مانند ساتيا ساي بابا انجام خواهدداد.

چنانكه ساتيا ساي بابا گفته‏است هدف و يا نقش تولد پرما ساي بابا عبارت است از:

“. . . پرما ساي (آواتار سوم) اين گفتار انجيلي را ترويج خواهدكرد كه عبارت است از اينكه نه تنها خدا در هر كسي ساكن است بلكه هر كسي به نوبة خود، خداست. اين، آن معرفت نهايي خواهدبود كه انسانها را قادر خواهدكرد خود را تا خداشدن، بالا بكشند . . . او براي نيكي و بهسازي جهان فعاليت خواهدكرد و بر اثر تلاشهاي او، عشق، حسن نيت، برادري و صلح در سراسر جهان جاري خواهدشد. همة جهان او را تصديق خواهندكرد”.

اين نشان مي‏دهد كه پرما ساي بابا، بشريت را به سطح بالايي از اخلاق و روحانيت ارتقاء مي‏دهد، كاري كه شردي ساي بابا و ساتيا ساي بابا پايه‏هاي آن را بنا گذاشته‏بودند. در طول مدت عمر او جهان، عصر طلايي تمدن بشري را به چشم خواهدديد، در آن زمان سراسر جهان سرشار از عشق، صلح، خوشبختي و معرفت روحي خواهدبود.

نشانه‏هايي وجود دارد كه برخي از مريدان نزديك بابا مجدداً به منظور كمك به پرما ساي بابا و يا خدمت و كار در راه مأموريت او، در قرن بعد به دنيا خواهندآمد. بابا تاكنون اين موضوع را به برخي از اين افراد گفته‏است. تاكنون دستكم دو نمونة واقعي از اين پيشگوييهاي بابا در نشريات به چاپ رسيده‏است. يكي از اينها دكتر گاديا است كه يك پزشك برجسته و مريد بابا بوده و اصالتاً اهل گجرات است و در انگلستان زندگي مي‏كند و ديگري خانم لكسمي دشموك، يك مريد ساده اما ثابت‏قدم بابا است و اهل روستاي آتپادي از ماهاراشترا مي‏باشد. او بار ديگر به صورت يك زن به دنيا خواهدآمد و كاملاً در مجاورت پرما ساي بابا زندگي خواهدكرد.

دكتر گاديا در نوشتة زير، اين پيشگويي تكان‏دهندة بابا را شرح داده‏است:

گذرنامه‏اي براي يك زندگي جديد

در اتاق ملاقات، بابا از همة مريدانِ دعوت‏شده كه اهل انگلستان بودند و دور او نشسته‏بودند پرسيد: “آيا سؤالي هست؟”، همه به هم نگاه كردند. سوآمي با احساس موقعيت ايجادشده گفت “بگذاريد گاديا سؤال كند”. من جا خوردم، شايد او از اضطرابي كه در درونم وجود داشت آگاه بود.

من پرسيدم “هنگامي كه شما در زندگي قبليتان به صورت شردي ساي بابا بوديد به يكي از مريدان نزديكتان به نام آقاي شياما گفتيد كه او در هفتاد و دو زندگي اخيرش در مجاورت شما بوده‏است. در جاي ديگري گفتيد كه همة اعضاي خانوادة دوراندر نيز در شصت زندگي گذشته‏شان با شما مرتبط بوده‏اند. اي استاد عزيز من، آيا ممكن است بدانم من ـ اين روح ناچيز ـ از چند زندگي گذشته تاكنون با شما مرتبط بوده‏ام؟”.

او سؤال غيرمعمولي مرا ستود و با لبخندي بر لبانش گفت “تو در زندگيهاي بسياري با سوآمي بوده‏اي و در زندگيهاي بيشتري نيز با او خواهي‏بود”. دوباره پرسيدم “آيا شما نمي‏خواهيد مرا آزاد كنيد (به موكشا برسانيد)؟. سوآمي با صداي بلند گفت “اگر اين چيزي است كه مي‏خواهي پس تو يك رياكار كامل هستي”. آنگاه آرامتر گفت “تو هميشه در مجامع مختلف اين را مي‏خواني «تو براي من راما هستي، تو براي من كريشنا هستي، تو روح و همراه من در زندگيها هستي». اين بدين معناست كه آنچه تو با صداي بلند در ميان جمع مي‏خواني كاملاً با تمايلات دروني‏ات متضاد است! اين مطمئناً به اين معناست كه تو رياكار هستي”.

او سپس با لحن تأثيرگذاري شرح داد كه در زندگي بعد به صورت پرما ساي بابا در ايالت ميسوره به زمين برمي‏گردد و . . . من نيز در زندگي بعديم در آنجا براي خدمت به سوآمي متولد خواهم‏شد به همان روشي كه اكنون در حال خدمت به او هستم. او سپس مستقيماً به چشمانم نگاه كرد و پرسيد “آيا دوست نداري با سوآمي بيايي؟” و به اين ترتيب اجازة زندگي بعدي مرا صادر كرد.

پيشگويي بابا براي خانم دِشموك نيز در كتاب «زائران عصر آهن» نوشتة سارلا جشي به تفصيل شرح داده‏شده‏است:

«. . . پس از آن، بابا به لكسمي در بارة پرما ساي بابا گفت و همچنين گفت در آن زمان نيز لكسمي به بابا بسيار نزديك خواهدبود. بابا با گفتن اين مطلب به او يك معبد بزرگ شيوا را نشان داد كه او (لكسمي) در آن يك ساري آبي‏رنگ بسيار گرانبها پوشيده و با زيورآلات آراسته شده‏بود و بابا انگشت او را نگاه داشته و مهربانانه به او تنديسهاي ناندي، پارواتي، شردي ساي بابا و پرما ساي بابا را نشان مي‏داد».