براي اينكه اين متن به خوبي ديده‏شود لازم است ابتدا با كليد راست ماوس، كليك كرده و سپس به ترتيب موارد زير را از منوي ظاهرشده انتخاب كنيد

در غير اين صورت مواردي مانند پرانتز، گيومه و نقطه به خوبي ديده‏نخواهندشد

Encoding - Right to Left

اين قسمت ترجمه سخنان ساتيا ساي بابا از كتابهاي مختلف وي مي‏باشد كه از كتاب تعاليم ساتيا ساي بابا گرفته‏شده‏است


برگزيده‏اي از سخنان ساتياساي‏بابا - قسمت اول

 انسان نبايد از خدا بترسد، او بايد آنقدر عاشق خدا باشد كه از هر عملي كه مورد پسند او نيست، دست بكشد. از گناه بترسيد. از نفرت از ديگران بترسيد. بترسيد از اينكه لطف خداوند را از دست بدهيد.

 

هر مذهبي خدا را در محدودة تعيين‌‌شدة خود تعريف كرده و ادعا مي‌‌كند كه خدا را شناخته‌‌است. چنانكه آن هفت مرد كور از يك فيل به عنوان بالش، پروانه، ريسمان و ديوار صحبت مي‌‌كردند، زيرا جز قسمتي از آن را لمس نكرده‌‌بودند و نمي‌‌توانستند كل حيوان را درك كنند، مذاهب نيز تنها از يك قسمت صحبت مي‌‌كنند و مي‌‌گويند كه آنچه ديده‌‌اند تمام داستان بوده‌‌است.

 

انسان شراره‌اي از خداوند است و بايد او را در هر عملش متجلي كند.

 

در جهان خلقت چيزي به عنوان شكست وجود ندارد. انسان صد بار خود را آزار مي‌‌دهد، هزار بار به اين طرف و آن طرف مي‌‌رود، اما در نهايت مي‌‌فهمد كه او خود، خداست.

 

اين خوبست كه انسان در يك كليسا به دنيا بيايد اما خوب نيست كه همانجا بميرد. رشد كنيد و خود را از محدوديتها، قواعد و اصولي كه آزادي انديشة شما را محدود كرده‌‌است برهانيد، از آداب، سنتها و تشريفات مذهبي مقيدكننده رها شويد، .به جايي برسيد كه آنجا كليساها مهم نيستند، به جايي برسيد كه همة راهها به آن ختم و همة راهها از آنجا شروع مي‌‌شوند.

 

خداوند چنان مهربانست كه اگر شما تنها يك گام به سوي او پيش برويد، او ده گام به سوي شما مي‌‌آيد.

 

زياد خود را به جهان وابسته نكنيد و چندان خود را گرفتار مشغوليات آن نسازيد.

 

البته پول خوش‌‌آيند است، اما تنها به آن اندازه كه ضروري است.

 

استفادة بد از پول، كار نادرستي است.

 

شما مي‌‌توانيد از راههاي جنانا (علم يا معرفت)، باكتي (ايمان و وقف خويشتن براي خدا) يا كارما (انجام كارهاي نيك و خدمت) ... در راه خدا گام برداريد. مقصد همة آنها يكيست.

 

سه رنگ معرفت، عبادت و خدمت (جنانا، باكتي و كارما) زماني از هم متفاوت هستند كه از منشور ذهن و استدلال انساني عبور كنند. آنها را در عمل بكار ببنديد زيرا آنها چيزي جز اجزاء تشكيل‌‌دهندة يك پرتو نور نيستند.

 

آتما (روح) هميشه آزاد و غيرمقيد است و به تغييرات بيروني، وابسته نيست. ذات آتما خلوص، كامل‌‌بودن، آناندا و علم است. جاييكه «من» وجود داشته‌‌باشد، وابستگي و قيد وجود دارد. جاييكه هيچ «من»ي وجود ندارد، آنجا آزادي وجود دارد. قيد حقيقي، آن «من» است.

 

مرا ارابه‌‌ران خود قرار دهيد.

 

آتما (روح)، سرچشمه و زنده‌‌نگهدارندة هر موجود است ... آتما، آن «يك» و تنها سرچشمه، ذات و نگهدارنده است. آتما، خداست. بنابراين به هر موجود و هر انسان، به عنوان يك برادر و يك فرزند خدا نگاه كنيد و هر گونه افكار و پيش‌‌فرضهاي محدودكننده‌‌اي را كه بر اساس تفاوت مقام، رنگ پوست، سطح زندگي، مليت و طبقه اجتماعي قرار دارد از سر بيرون كنيد.

 

تحسين و تمجيد، برافروزندة آتش خودخواهي و خودپرستي است و نور ايمان حقيقي را تاريك مي‌‌كند.

 

در بزنيد، درهاي لطف خدا به روي شما گشوده‌‌خواهدشد. در را باز كنيد، پرتوهاي خورشيد كه بيرون منتظر بودند به آرامي داخل خواهندشد و آنجا را از نور سرشار خواهندكرد.

 

تنها خداوند ناجي بيچارگان و درماندگان است. هيچگاه و در هيچ حالتي در ايمان خود به خدا متزلزل نباشيد. وظايفتان را با ايمان و قاطعيت انجام دهيد و به پيش برويد.

 

عشق حقيقي، روح را بزرگ مي‌‌كند، وابستگي، آن را منقبض مي‏كند.

 

تنها خداوند از طرح (اين خلقت)، آگاه است، زيرا كه آن طرح متعلق به اوست.

 

با من مانند كسي رفتار كنيد كه به شما بسيار نزديك و صميمي است نه مانند كسي كه بسيار دور و بيگانه است. از من لطف مرا بخواهيد و بر اين خواست خود، پافشاري كنيد و ادعاي آن را داشته‌‌باشيد. مرا تحسين نكنيد، در ستايش من مبالغه نكنيد و در برابرم تعظيم نكنيد، بجاي اينها قلبتان را برايم بياوريد تا من آنچه را كه عهد كرده‌‌ام به شما بدهم، اما اول ببينيد كه آيا عهد شما درست و خالصانه بوده‌‌است؟. ببينيد آيا قلب شما خالص و پاك است؟، كه همين كافيست.

 

هر گاه به چيزي روي آورديد - هر چه كه باشد - به آن محكم بچسبيد تا آن زمان كه پيروز شويد. هر گاه چيزي را درخواست كرديد - هر چه كه باشد - با اصرار تمام آن را بخواهيد، تا آن زمان كه آن را بدست بياوريد. هر گاه آرزويي كرديد - هر چه كه باشد - قوياً به آن اميد داشته‌‌باشيد، تا آن زمان كه تحقق پيدا كند. هر گاه براي چيزي برنامه‌‌ريزي كرديد - هر چه كه باشد - برنامة دقيقي براي آن طرح كرده و پيگيرانه آن را دنبال كنيد، تا آن زمان كه آن را بدست بياوريد.

خداوند بايد براي متوقف‌‌كردن آن فرياد، پيروزي را به شما اعطاء كند. شيون كنيد، بگرييد و دعا كنيد، تا آن زمان كه پيروز شويد.

 

حتي يك ملحد هم بايد يك نيروي برتر و مرموزي را كه اشياء و رويدادها را مديريت مي‌‌كند، بپذيرد. ظرفيت انسان براي كنترل رويدادها، محدود است. ممكن است شما آن را سرنوشت بناميد، ديگري آن را قدرت خدا و نفر سوم آن را خدا بنامد. نامي كه به آن مي‌‌دهيد مهم نيست. اين، فروتني، حيرت و حس هيبت و احترام است كه مهم است.

 

عشق به تنهايي مي‌‌تواند انسان را به مرحله روشني برساند.

 

زندگي، يك سفر زيارتي است كه در طي آن، انسان، پياده از جاده‌‌هاي سنگلاخ و راههاي پر از خار عبور مي‌‌كند. اگر نام خداوند همواره بر لبش باشد، او تشنگي نخواهدداشت، اگر شكل خدا هميشه در قلبش باشد، هيچ خستگي احساس نخواهدكرد، همراهي با مردمان خدايي باعث مي‌‌شود كه با ايمان و اميد به پيش برود. اين اطمينان كه خداوند نزديك است و صداي ما را مي‌‌شنود و به زودي خواهدآمد، به پاهايش قدرت و به چشمانش جرأت خواهدداد.

 

بگذاريد به شما چيزي را بگويم، هر طور كه باشيد متعلق به من هستيد، هيچ وقت از شما دست نخواهم‌‌كشيد. هر جا كه باشيد متعلق به من هستيد، هيچ وقت نمي‌‌توانيد از حوزة دسترسي من بيرون برويد.

 

هر گاه به خواب كسي آمدم، براي اينست كه چيزي را به او بگويم. آن خواب، صرفاً يك روياي معمولي نيست. آن خواب در واقع، يك ظهور واقعي است.

 

من استاد رقص هستم، من ناتاراجا - خداي رقص - هستم، شما همه، شاگردان من هستيد. تنها من مي‌‌دانم آموزش هر قدم رقص به شما چقدر زحمت دارد.

 

اين صرفاً يك اشتباه است كه كسي فكر كند خود، نزد اولياء مي‌‌رود و با آنها ديدار مي‌‌كند. اگر آنها نخواهند، هيچكس نمي‌‌تواند برود و با آنها ديدار كند.

 

اين جهان به اندازة يك رويا، غيرحقيقي است. اين جهان، نه به طور مطلق و بلكه به طور نسبي، حقيقي است.

 

هر كسي بايد فراخوانده‌‌شود تا به من نزديك شده و مرا تجربه كند. براي داشتن ايده‌‌اي از يك كوه، اين كافي نيست كه يك سنگ نشان داده‌‌شده و گفته‌‌شود كه يك كوه، يك ميليون برابر بزرگتر از اين سنگ است. شما بايد كوهِ واقعي را دستكم از فاصله دور ببينيد.

 

مرا به اعماق ذهنتان ببريد، هيچ مهم نيست كه آنجا چقدر عجيب و غريب و مضحك بوده و يا بيرحمانه به وسيلة ترديد و يا نااميدي ويران شده‌‌باشد. من مي‌‌دانم چگونه آن را اصلاح كنم. هر جا كه برويد من آنجا هستم. هر جا كه باشيد مي‌‌توانم كارم را انجام دهم.

 

بگذاريد سخنانتان كم، نيكو و شيرين باشد. نيكوسخن‌‌گفتن، زندگي را شيرين مي‌‌كند.

 

كلمات مي‌‌توانند ديگران را تقويت كنند و در عين حال مي‌‌توانند باعث تضعيف شوند، آنها مي‌‌توانند از ديگران دوست بسازند و در عين حال مي‌‌توانند از آنها يك دشمن بسازند، كلمات مي‌‌توانند انسان را تعالي داده و يا او را پست كنند. هر كس بايد ياد بگيرد سخنانش را شيرين، نرم و دلنشين بيان كند. ديگران در باره شما بر اساس سخنانتان قضاوت مي‌‌كنند. كلمات از طريق ديگري نيز باعث ضرر مي‌‌شوند. هنگامي كه ما براي تحقير و بي‌‌آبرويي ديگران و يا به صورت طعنه‌‌آميز ويا با نفرت سخن مي‌‌گوييم، اين سخنان در ذهن ما ثبت خواهندشد.

 

هر جا كه دوست داريد باشيد، هر كاري را كه انتخاب كرديد انجام دهيد، اما اين را بخوبي به ياد داشته‌‌باشيد كه من بر هر كاري كه مي‌‌كنيد شاهد هستم. من فرمانرواي دروني همه و ساكن همة قلبها هستم. من همة مخلوقات را - چه جهان متحرك و چه جهان ايستا - در بر گرفته‌‌ام. من كنترل‌‌كننده و عروسك‌‌گردان نمايش جهان خلقت هستم.

 

شما تنها بازيگران نمايش هستيد كه روي صحنه، جلوي چراغها در حال بازي‌‌كردن هستيد. كارگردان نمايش كه از كل نمايشنامه آگاه است، او كه به هر كس، نقش مناسبش را مي‌‌دهد و بازيگران را با اشاره راهنمايي مي‌‌كند، در پشت پرده است. شما يك عروسك هستيد، او رشتة شما را بدست دارد. اگر زماني لازم باشد كه او ديده‌‌شود، شما بايد دوست و همراه او باشيد.

 

بدون خواست خداوند، حتي يك علف كوچك هم در باد تكان نمي‌‌خورد.

 

اين صفت مهرباني آواتار است كه او را به كارهايش وادار مي‌‌كند.

 

من برترين هستم، نيرويي كه بر هر نيروي ديگر غلبه مي‌‌كند.

 

از استاد خود پيروي كنيد، با اهريمن روبرو شويد، تا آخر مبارزه كنيد و بازي را به پايان ببريد.

 

اينگونه فكر كنيد كه «من چيزي غير از جسمم هستم، اين جسم تنها يك حباب آب است. من چيزي غير از ذهنم هستم، اين ذهن، تنها مانند يك ميمون ديوانه است. من آن ضمير دروني هستم. من آن روح (آتما) هستم. من و خداوند يكي هستيم». اينگونه فكر كنيد. شما جاويد هستيد. شما روح تغييرناپذير هستيد. شما «همه چيز» هستيد.

 

عشق بورزيد، عشق بورزيد، عشق بورزيد. عشق، خداست. در عشق زندگي كنيد، خداوند در شما، با شما، بالاي شما، پشت شما و اطراف شماست.

 

هر چه كه متولد مي‌‌شود روزي خواهدمرد، هر چه كه ساخته‌‌مي‌‌شود روزي خراب خواهدشد. اما شما مي‌‌توانيد دوباره متولد نشويد و از مرگ رهايي يابيد. هر گاه درك كنيد آن روح نامحدود هستيد ديگر در معرض تولد و مرگ قرار نخواهيدداشت. اينست آن راز.

 

مذاهب متفاوت هستند اما مسير راه، يكيست. گلهايي كه تقديم خداوند مي‌‌شوند انواع بسياري دارند اما عبادت يكي است. شغلها متفاوت هستند اما زندگي يكيست. بنابراين همه بايد در همراهي و برادري زندگي كنيد، به هم كمك كنيد و به هم عشق بورزيد.

 

نبايد هيچ موجودي را فرعي، پست، بي‌‌اهميت يا قابل‌‌مصرف پنداشت. هر موجودي در نمايشي كه به وسيله آن قادر مطلق طراحي شده‌‌است، نقش خاص خود را دارد.

 

روح نمي‌‌ميرد، تنها بدنست كه مي‌‌ميرد. هر گاه انسان اين حقيقت را درك كرد، ديگر مرگ رنجي نخواهدداشت، ديگر ترس از مرگ وجود نخواهدداشت، ديگر مرگ چيزي نخواهدبود جز يك سفربخير براي مسافرت به يك بندر آشنا.

 

در واقع، شما نميتوانيد حقيقت ذات مرا درك كنيد، چه امروز يا حتي بعد از هزار سال رياضت مداوم يا تحقيق علمي پيگيرانه و حتي اگر همة بشريت براي اين كار دور هم جمع شوند.

 

خداوند نمي‌‌خواهد حضور خود را تبليغ كند، نه من و نه هيچ آواتار ديگر به تبليغ نياز نداريم. شما به خود جسارت تبليغ چه كسي را داده‌‌ايد؟، من؟، شما از من چه مي‌‌دانيد؟.

 

لطف خداوند، شامل آنها خواهدشد كه آن را مي‌‌جويند. در بزنيد، زيرا كه در به روي شما گشوده‌ خواهدشد، طلب كنيد، زيرا كه به شما لطف خواهدشد، جستجو كنيد، زيرا كه به آن گنج دست خواهيديافت.

 

اكنون قضاوت روي ديگران و تقسيم‌‌بندي آنها به دو دستة «مريد» و «بي‌‌عقيده» بسيار رايج شده‌‌است. شما از عملكرد دروني ذهن ديگران چه مي‌‌دانيد و يا چه مي‌‌توانيد بدانيد؟.

 

به من پيشكش كنيد، به من توكل كنيد، همه چيز را به من بسپريد. هر كس خود را تقديم كند، خداوند او را مي‌‌پذيرد - فوراَ و بدون هيچ استثنايي.

 

اگر به والدينتان كه در واقع، خالقهايي در قالب انسان هستند احترام نگذاريد، چگونه مي‌‌توانيد ياد بگيريد به خداوند احترام بگذاريد. علاوه بر اين، والدينتان، شكوه خداوند و راه پرستش خدا را به شما نشان مي‌‌دهند. آنها نخستين افرادي هستند كه از آنها اطاعت مي‌‌كنيد و از آن طريق ياد مي‌‌گيريد كه چگونه از خداوند اطاعت كنيد.

 

پافشاري كنيد، تا آن زمان كه آن چيزي كه به دنبالش هستيد، به شما اعطاء شود.

 

من روي مديتيشن (ديانا) به عنوان يك جزء لازم سادانا براي همة اعضاي اين سازمان تأكيد مي‌‌كنم.

 

من هر روز به شما ملاقات مي‌‌دهم، اين شماييد كه هميشه از دادن وقت ملاقات به من طفره مي‌‌رويد، - يك ملاقات دروني - اينكه شما را مانند «خود»م در خودم ببينم.

 

همة كارهايتان بايد از الوهيت سرشار باشد. به آنچه كه مي‌‌بينيد، با ديد الهي نگاه كنيد، آنچه را كه مي‌‌شنويد، با يك ديد الهي بشنويد ... هر كاري را به منظور خشنودي خداوند انجام دهيد.

 

ممكن نيست بدون انجام مديتيشن بتوان ذهن را كنترل كرده و بر آن تسلط پيدا كرد. بنابراين انجام مديتيشن، براي يكي‌‌كردن ذهن با آن شعور متعالي ضروري است.

 

بگذاريد پدرتان، خداي شما باشد.

 

ازبين‌‌رفتن شكل و نامِ موج، موكشا (رهايي از چرخة تولد و مرگ و فاني‌‌شدن در خدا) ناميده‌‌مي‌‌شود. موكشا در واقع، فاني‌‌شدن موج در اقيانوسيست كه به نظر مي‌‌رسيد از آن جداست.

 

از هر موجود زنده‌‌ درسي بگيريد، هر چيزي كه در اطرافتان پيدا مي‌‌كنيد.

 

هر صفت بدي را كه داريد با خود به اينجا آورده و آن را همين جا ترك كنيد. از من آن چيزي را كه دارم - يعني عشق را - بگيريد و با خود ببريد.

 

داشتن هوسها و تمايلات، دشمن شماره يك موكشاست. اين تمايلات، انسان را به چرخة تولد و مرگ مي‌‌بندد و اضطراب و رنج بي‌‌پاياني ايجاد مي‌‌كند.

 

اگر براي ديدن او (ساي) دعا مي‌‌كنيد، با ديدار او پاداش داده‌‌مي‌‌شويد. اگر به شدت ناله مي‌‌كنيد و از او مي‌‌خواهيد كه به غمهاي شما گوش كند، گوشهاي او آنجا براي شما خواهدبود. اگر خالصانه به او التماس مي‌‌كنيد تا بيايد، او خواهد آمد، اگر خالصانه التماس مي‌‌كنيد كه چيزي به شما بدهد، او خواهدداد.

 

بنابراين به كودكان بياموزيد كه چيزي در برابر كاري كه انجام نداده‌‌اند نگيرند. بگذاريد آنها چيزهايي را كه مي‌‌خواهند با كار سخت بدست بياورند.

 

بر اثر شايستگيهايي كه در زندگيهاي قبليمان نشان داده‌‌ايم است كه اكنون در پيشگاه ساي‌‌بابا حضور يافته‌‌ايم.

 

هيچكس نمي‌‌تواند به پراشانتي نيلايام بيايد مگر اينكه من او را فراخوانده‌‌باشم.

 

اگر من شما را به نزد خود فرا نمي‌‌خواندم، به اينجا نمي‌‌آمديد. من گذشته و آينده هر كدام از شما را مي‌‌دانم. مي‌‌دانم اكنون به دنبال چه مي‌‌گرديد و كي و چگونه به آن خواهيدرسيد.

 

من از شما دست نخواهم‏كشيد حتي اگر شما مرا رها كنيد، زيرا اين در من نيست كه آنها را كه مرا انكار مي‏كنند رها كنم. من براي همه آمده‏ام. آنها كه گمراه شده‏اند، مجدداً به من برخواهندگشت. من به شما بركت مي‏دهم تا در همين زندگي و در همين جسم به آن بصيرت برسيد.

شما به همان اندازه‏اي كه فكر مي‏كنيد از خداوند دور هستيد از او فاصله داريد، به همان اندازه‏اي كه احساس مي‏كنيد به او نزديكيد. به او نزديك هستيد. بگذاريد اين رابه شما بگويم، فاصلة من با شما، همان فاصلة شما با من است، مگر نه؟، اما شكايت مي‏كنيد كه با وجود اينكه هر روز در حال نزديكترشدن به من هستيد، من از شما دور هستم، اين چطور امكان دارد؟. من درست به همان اندازه كه شما به من نزديك هستيد به شما نزديكم.

 

اينقدر سريع در دنيا به اين طرف و آن طرف نرويد، براي جبران اين تقلا بايد مدتي آرام و ساكت بنشينيد. در حباب توخالي اين جهان، اسير نشويد. سكوت و مديتيشين، راه درمان آنهاييست كه از عواقب اين اسارت رنج مي‏برند.

 

اين ترديد، حقيقتاً جزئي از طبيعت اهريمني است زيرا تا ريشه‏هاي ايمان نفوذ كرده و آن را از بين مي‏برد.

 

آواتار به صورت انسان به زمين مي‏آيد تا نشان دهد كه انسان، خداست و به اين خاطر كه در دسترس انسانها باشد.

 

اگر بابا مريدي را بپذيرد، همه جا همراه او خواهدبود و كنار او خواهدايستاد، شب و روز، در خانه‏اش يا در بيرون. آن مريد هر جا كه برود، بابا آنجا با يك شكل خاص و به يك صورت غيرقابل تصور، جلوي او خواهدبود.

 

گاياتري يعني «آنچه كه نجات مي‏دهد هنگامي كه تكرار شود».

 

هيچگاه از گاياتري دست نكشيد. ممكن است ذكرهاي ديگر را ناديده گرفته يا آنها را ترك كنيد، اما بايد دستكم چند بار در روز، گاياتري را بخوانيد. هر جا كه هستيد، اين كار، شما را از خطرها محافظت خواهدكرد.

 

چشمانتان نمي‏توانند شكوه و بزرگي قلمرو روح را بر شما آشكار كنند. آنها بر روي جهان مادي و جاذبه‏هاي گذرايش متمركز شده‏اند. بنابراين ذكر گاياتري به شما به عنوان يك چشم سوم داده‏شده‏است تا آن ديد دروني را بدست بياوريد كه مي‏توان، با آن خدا را درك كرد. گاياتري گنجيست كه بايد آن را در سراسر زندگيتان حفظ كنيد.

 

امروزه آسانترين و مفيدترين روش زندگي اخلاقي عبارت است از انجام خدمت به عنوان عبادت خدايي كه اطراف شماست. همة مهارتها، دانسته‏ها، ثروت و تحصيلاتتان را به تجسمهاي زندة خدا كه در اطرافتان است تقديم كنيد.

 

... فكر نكنيد كه من به شما توجهي ندارم يا اينكه شما را نمي‏شناسم. ممكن است با شما صحبت نكنم اما فكر نكنيد كه به شما عشق نمي‏ورزم.

 

با نيكو سخن‏گفتن، فروتني، احترام به بزرگترها، راستگويي، ايمان، ثبات و پشتكار، براي ديگران الگو باشيد. با اين روش، افراد بيشتري به خداشناسي رو مي‏آورند تا اينكه انجمن مذهبي تأسيس كنيد، صدقه جمع كنيد و يا معبد بسازيد.

 

تنها هنگامي «مريد» مي‏شويد كه خداوند، مريدبودن شما را تأييد كند. غرور و خودخواهي، بزرگترين مانعِ اين تأييد است. خداوند فرمده‏است: “آن كس كه مريد من است، دوست من است”.

ذهن انسان، او را فريب مي‏دهد، انسان فكر مي‏كند كه بعضي چيزها خوب و بعضي بد هستند يا بعضي جاويد و بعضي گذرا هستند. هيچ هدفي وجود ندارد كه در مسير آن، شكست يا اشتباه وجود نداشته‏باشد، هيچ خوشي وجود ندارد كه با رنج آميخته نباشد.

 

من از گذشته، حال و آيندة شما، از درونيترين افكارتان و رازهايي كه بخوبي از آن محافظت مي‏كنيد، آگاهم.

 

چرا ترس؟، زمانيكه من اينجا هستم.

 

من به شما نگاه مي‏كنم، زمانيكه شما به من نگاه مي‏كنيد.

 

هرگز در خانة هيچ مريدي، هيچ كمبودي در زمينة غذا و لباس وجود نخواهدداشت. اين ويژگي خاص من است كه هميشه مراقب مريداني هستم كه با تمام وجود، مرا مي‏پرستند و ذهنشان هميشه روي من متمركز است.

- شردي‏ساي‏بابا

اگر ابتدا به فرد ديگري، فرصت ملاقات، داده‏شود و به او توجه بيشتري شود، مريدان نبايد مضطرب شوند ... مريد، مي‏داند كه قدرت بالاتري وجود دارد كه بيشتر مي‏داند و اينكه او كامل و عادل است.

 

خدمت به خدا كه عبارتست از غذادادن (همراه با احترام و فروتني) به گرسنه، يك خدمت خالصانه است كه امروزه ضروري است.

- (جلد دهم كتاب سخنان ساتياساي‏بابا)

پيشكش غذا، شريفترين پيشكشهاست و بهترين نوع خدمت، غذادادن به گرسنه است.

 

من براي آوردن نور عشق به جهان آمده‏ام. آن عشق به قلبهاي مريدان خواهدرسيد و آنها نيز به نوبة خود اجازه مي‏دهند كه آن شعله برافروخته‏تر شود، آنها را در بر بگيرد و به بيرون و به كساني كه ملاقات مي‏كنند بتابد. آن عشق، خداست و مي‏تواند ظلمت را از بين ببرد.

 

مديتيشن واقعي، جذب‏شدن در خدا به عنوان تنها انديشه و تنها هدف است. تنها خدا، تنها خدا، به خدا فكر كنيد، خدا را تنفس كنيد، به خدا عشق بورزيد.

 

در اين عصر شلوغ كه پر از ترس و اضطراب است، ياد خدا و ذكر نامش، يك روش رهايي از چرخة تولد و مرگ مي‏باشد كه براي همه قابل انجام است.

 

از اين رو انسان بايد با تمام وجود و از ته قلب، نام خداوند را بخواند تا شايد در ساعت مرگ، نجات داده‏شود.

در عصر آهن كه اكنون در آن هستيم- براي آزادي (از چرخة تولد و مرگ) ذكر دائم نام خدا به تنهايي كافيست.

 

آيا مي‏دانيد چرا به شما چشم داده‏شده‏است؟، آيا براي اينست كه هر چه ديدني است، ببينيد؟، نه! نه! آن براي اينست كه چشمانتان را از تصوير خدا پر كنيد.

 

ساي، باز هم عشق خواهدورزيد حتي به آناني كه به او ناسزا مي‏گويند. ساي، هيچكس را فراموش نخواهدكرد، حتي كسي را كه او را فراموش كند.

 

بدانيد كه «اسم» در جستجوي شما براي آرامش، اعتماد، شجاعت، روشني و آزادي (از چرخة تولد و مرگ) مانند يك كليد براي مؤفقيت است.

 

در اين عصر آهن، به علت رجحان فعاليتهاي احساسي شديد انسان، ممكن نيست كه انسانها بتوانند از روشهاي مديتيشن، ايثار و عبادت استفاده كنند. بنابراين بهترين راه براي گذر از اقيانوس وهم، ذكر نام خداوند است. روشهاي ديگر مانند مديتيشن، ايثار و عبادت در اين عصر، تنها در صورتي مفيد خواهندبود كه نام خداوند و شيريني عشق آن نيز با آنها همراه شود.

 

اگر نام خداوند (هر چند بطور غيرجدي) در آخرين لحظة حيات به ياد آورده‏شود نيز كاملاً كفايت مي‏كند.